اين فصل از جهاتى بهترين فصل از اين مباحث است.
»توبه« يعنى بازگشت گناهكار و پشيمانى از قصور و تقصير، بازگشت از نفس امّاره و صفات رذيله به سوى رحمت خداى متعال، بازگشت از طاغوتها مخصوصاً از شيطان جنّى و انسى به سوى اللَّه تباركَ و تعالى و بالاخره بازگشت از هوا و هوس و از هر وسوسهاى به سوى پروردگار مهربان. خداوند نيز وعده داده است چنين توبهاى را قبول كند گرچه گناه گنهكار، بسيار باشد:
»يا عِبادِىَ الَّذينَ اَسْرَفُوا عَلى اَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً«.
] - زمر / 53. [
»اى بندگان من كه بر خود اسراف كردهايد از رحمت خداوند نا اميد نشويد كه خدا همه گناهان را مىآمرزد«.
بلكه خداوند رحمان وعده داده است گناه را، هر چند بزرگ باشد مانند قتل، شرك و زنا، بيامرزد و نامه سياه اعمال را محو كند:
»وَ الَّذينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ اِلهاً اخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتى حَرَّمَ اللَّهُ اِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ اَثاماً يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَومَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فيهِ مُهاناً اِلاَّ مَنْ تابَ وَ امَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَاُولئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً«.
] - فرقان / 70 - 68. [
»و كسانى كه معبود ديگرى را با خداوند نمىخوانند و انسانى را كه خداوند خونش را حرام كرده جز به حقّ نمىكشند و زنا نمىكنند، و هر كس چنين باشد مجازات سختى خواهد ديد، عذاب او در قيامت مضاعف مىگردد و هميشه با خارى در آن خواهند ماند مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند كه خداوند گناهان آنان را به نيكيها تبديل مىكند و خداوند همراه آمرزنده و مهربان است«.
در يك كلمه، خداى سبحان بندهاى را كه در پيشگاه الهى حالت تضرّع و سرافكندگى دارد، دوست مىدارد و در قرآن شريف علاوه بر اظهار محبّت به او، وى را مطهّر مىداند و چنين است كه پروردگار عالَم بهترين درجه را به او داده است:
»اِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ«.
] - بقره / 222. [
»خداوند توبه كاران و پاكيزگان را دوست مىدارد«.
پروردگار مهربان تأكيد مىكند كه اگر بنده گناهكار توبه را شكست ولى دوباره به سوى خدا بازگشت، خداوند متعال بار ديگر توبه او را قبول مىكند و به عبارت قرآن شريف اگر بنده عاصى، توّاب شد، خداى متعال نيز توّاب است:
»اِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ«.
] - توبه / 104. [
»خداوند توبهپذير مهربان است«.
توبه - كه از الطاف جليّه و بارز خداى متعال است و انسان گاه مىتواند به واسطه آن راه صد ساله را در يك لحظه طى كند - نه فقط امرى نَقلى (نقل شده از قرآن كريم و روايات) بلكه امرى عقلى است، و لذا آيات و روايات مربوط به آن ارشادى است نه تعبّدى، زيرا قاعده لطف، قاعده حكمت و قاعده لزوم فيض به ما مىگويد كه حكمت و لطف الهى اقتضا مىكند كه راهنماى انسان سالك باشد و بهترين منزلها در سير و سلوك همين منزل توبه است، چنانكه قاعده لزوم فيض به ما مىگويد منع فيض از كسى كه زمينه گرفتنفيض را داشتهباشدمحال است و گناهكار بهواسطهتوبهبهترين زمينه را پيدا مىكند.
توجّه به اين نكته مهمّ است كه از نظر قرآن كريم بلكه از نظر عقل، توبه هيچ شرطى ندارد و به صرف پيدا شدن حالت درونىِ پشيمانى از گناه، توبه حاصل مىگردد، امّا بايد دانست كه لازمه پشيمانى، تصميم بر ترك گناه و عمل بر طبق دستورات الهى است، زيرا اگر كسى تصميم بر ترك گناه نداشت و يا بر اساس فرمان الهى عمل نكرد، در حقيقت از گناه پشيمان نشده است.
حال ممكن است سئوال شود كه پس چگونه در آيه 17 و 18 سوره نساء چهار شرط براى توبه ذكر شده است؟:
»اِنَّمَا التَّوبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ .... وَ لَيْسَتِ التَّوبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتّى ِاذا حَضَرَ اَحَدَهُمُ الْمَوتُ قالَ اِنّى تُبْتُ الْانَ وَ لاَ الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ«.
] - نساء / 18 - 17. [
»توبه نزد خداوند، تنها براى كسانى است كه از روى نادانى مرتكب گناه مىشود سپس به زودى توبه مىكنند.... و توبه كسانى كه گناه مىكنند تا وقتى كه مرگ يكى از ايشان فرا مىرسد مىگويد اكنون توبه كردم، پذيرفته نيست و (نيز توبه) كسانى كه در حال كفر مىميرند پذيرفته نخواهد شد«.
همانگونه كه در ظاهر اين دو آيه شريفه ملاحظه مىشود، چهار شرط براى توبه تعيين شده است:
1) گناه از روى جهالت و به خاطر نادانى باشد. (نه از روى علم و عمد).
2) توبه را تأخير نيندازد.
3) توبه قبل از ديدن مرگ باشد.
4) توبه بعد از مرگ نباشد.
پاسخ اين سئوال آن است كه: آنچه در ظاهر اين دو آيه شريفه ملاحظه مىشود، نيازمند توضيح و تفسير است و اين دو آيه شريفه نكات ديگرى را در بر دارد، زيرا ظاهر اين دو آيه علاوه بر اينكه خلاف عقل است، خلاف روايات اهل بيت: و خلاف سيره آنان در برخورد با گناهكاران نيز هست. نكات مهمّى كه در توضيح و تفسير اين دو آيه شريفه وجود دارد از اين قرار است:
الف) گاهى، گناه در اثر طغيان يكى از غرايز است و در نتيجه، تسلّط هوا و هوس و طغيان غريزه يا صفت رذيله موجب مىشود كه انسان »معرفت« خود را تقريباً از دست بدهد. قرآن شريف اين حالت را »جهالت« ناميده است و معلوم است كه توبه از اين نوع گناه پذيرفته است، امّا اگر ارتكاب گناه در اثر عناد و لجاج و از روى طغيانگرى و انكار و دشمنى با حقّ و حقيقت باشد، طبيعى است كه چنين گناهى، زمينه ساز عدم آمرزش الهى مىشود، گناهى كه از روى لجاجت و دشمنى با حقّ انجام مىپذيرد، حكايت از كفر مىكند و انسان موفّق به توبه از اينگونه گناهان نمىشود، زيرا حالت عناد و لجاج مانع از آن است كه از كرده خود پشيمان شود بنابراين، اينكه قرآن شريف »جهالت« را در توبه، شرط فرموده است، حكايت از يك نكته اخلاقى دارد و آن عبارت است از اينكه اگر گناه و نافرمانى از سرِ عناد و لجاج صورت گرفت، توبه از آن ممكن نيست و در حقيقت چنين گناهكارى از روى علم و آگاهى به سوى جهنّم حركت مىكند.
ب) گاهى، حالت تلاطم و پشيمانى از گناه در درون انسان هست و به مجرّد ارتكاب گناه، همين حالت او را وادار به توبه مىكند، امّا گاهى اين حالت وجود ندارد، بلكه »تسويف« در توبه يعنى به آينده واگذار كردن و بى اعتنايى به گناه و فراموشى آن، جاى پشيمانى را مىگيرد. در چنين وضعى معلوم است كه اين انسان، خود را گناهكار نمىداند تا توبه كند. پس اينكه قرآن شريف »فوريّت« و »عدم تأخير« را در توبه، شرط دانسته است، باز هم حاوى يك نكته اخلاقى است و آن اينكه بى اعتنايى به گناه موجب عادتِ انسان به گناه مىشود و در اثر عادت، اُبّهت گناه از دل مىرود و در نتيجه گناه از ضمير آگاه انسان به ضمير ناآگاه وى منتقل شده و موجب مىگردد تا انسان خود را، گناهكار نداند و در اين صورت طبيعى است كه توبه هم نمىكند.
ج) گاه انسان پس از ارتكاب گناه به دليل برخوردار بودن از ايمان، پشيمان مىشود و از روى ايمان به خداوند و دستورات او، خجالت زده شده و از خداى متعال عذر خواهى مىكند ولى گاه پشيمان مىشود، امّا نه در اثر ايمان، بلكه به دليل كيفرى كه در مقابل خود مىبيند، نظير مجرمى كه چوبه دار را در مقابل خود مىبيند و از كرده خود پشيمان مىشود، امّا ندامت او از سرِ ترس از كيفر است و نه به دليل آنكه عمل خود را زشت و ناپسند مىداند و به تعبير قرآن شريف چنين كسى اگر رها شود، باز همان است كه قبلاً بود:
»قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلّى اَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلّا اِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها«.
] - مؤمنون / 100 - 99. [
»مىگويد پروردگارا مرا بازگردان، شايد در آنچه ترك كردم عمل صالحى انجام دهم«.
و توبه هنگام مرگ غالباً از قسم دوّم است بنابراين اگر قرآن شريف در توبه، شرط فرموده است كه قبل از مرگ باشد و نه به هنگام ديدن مرگ، مثل دو شرط پيشين، حاكى از يك نكته اخلاقى است و آن اينكه غالباً پشيمانى در هنگام فرا رسيدن مرگ، توبه از روى ايمان نيست بلكه به دليل ترس و اضطراب و ناراحتى از كيفر گناه است و اگر آن كيفر، در كار نبود، آن شخص هم از كرده خود پشيمان نبود.
د) و امّا آنچه گفته شده كه آيات شريفه 17 و 18 سوره نساء، در توبه شرط كرده است كه بعد از مرگ نباشد، در اين خصوص نيز بايد بگوييم كه چنانكه قبلاً در بحث »خلود در آتش« نيز آورديم، كافران و مشركان زمينه براى عفو و مغفرت و شفاعت و نجات ندارند:
»اِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ اَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ«.
] - نساء / 48. [
»خدا، اين را كه به او شرك ورزيده شود نمىبخشد و غير از آن را براى هر كه بخواهد مىبخشد«.
بنابراين در روز قيامت گرچه عفو و مغفرت و شفاعت زمينهساز براى نجات است ولى براى مؤمن نه براى كافر، زيرا كافر زمينهاى براى نجات ندارد:
»اِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ«.
] - انبياء / 98. [
»در حقيقت شما و آنچه غير خدا مىپرستيد، هيزم جهنّم خواهيد بود«.
از آنچه در اين فصل گفته شد معلوم مىشود كه توبه - كه همان تلاطم درونى است - هيچ شرطى ندارد و اگر در قرآن كريم و بعضى روايات از »تصميم بر ترك« و »استغفار« و يا »اصلاح نفس« سخن به ميان آمده است، لازمه همان تلاطم درونى و پشيمانى از گناه است و معنى ندارد كسى، به راستى از گناه پشيمان باشد امّا تصميم بر ترك نداشته باشد و استغفار نكند و به اصلاح نفس خويش نپردازد.